Mafias Stepdaughter
Part 𝟕
همینطور که داشت حرف میزد دستش رو محکم تر روی پام فشار میداد
یک باره ماشین و نگه داشت و اومد سمتم که دیدم داره از ماشین پیاده میشه اومد در سمت منو هم باز کرد یک دفعه براید استایل بغلم کرد و همینطور کنار گوشم زمزمه هایی با صدای بم و تحریک شده داشت
_ پرنسسم به حرفم از حالا به بعد گوش میدی زره ای مخالفت بفهمم ازت نگاه نمیکنم هنوز دختری یا نه مثل دیشب مامانت تو رو هم همونطوری میکنم
_وقتایی تنبیهت میکنم که بدون اجازه بری بیرون حتا برای نگاه کردن جنگل
بدون اجازه ی من به کسی پیام بدی یا زنگ بزنی
به حرفم گوش ندی
در این صورت ها تنبیه های 6 ساعته به فا//ک دادنت شروع میشه فهمیدی
+ ار..... اره ددی
_افرین پرنسس خوب به حرف ددی گوش میدی *یک بوسه ی اروم از پیشانیش خورد*
_ خب پرنسس من میخوام برم حموم تو هم میای یا نه
این رو حق انتخاب داری میتونی بگی نه
ولی اونجا همش یه حموم داره دلت که نمیخواد همینطوری کثیف باشی مگه نه *با صدای بم*
+ * جونگکوک داشت با حرفایی که میزد سعی کنه نظر مثبت ا.ت رو بگیره ولی حتا اگه نه میگفت راهی بلد بود که بیارتش حموم البته نه به زور*
+نه ددی من بعد تو میرم حموم
_ا.ت رو پایین گذاشتم و رفتم حموم داخل حموم بودم که حولم رو یادم رفت ا.ت رو صدا زدم که برام بیارتش
ویو ا.ت
پدرم صدام زد تا براش حوله ببرم مثل اینکه یادش رفته بود
رفتم داخل حموم خواستم حوله رو بدم که یک باره......
همینطور که داشت حرف میزد دستش رو محکم تر روی پام فشار میداد
یک باره ماشین و نگه داشت و اومد سمتم که دیدم داره از ماشین پیاده میشه اومد در سمت منو هم باز کرد یک دفعه براید استایل بغلم کرد و همینطور کنار گوشم زمزمه هایی با صدای بم و تحریک شده داشت
_ پرنسسم به حرفم از حالا به بعد گوش میدی زره ای مخالفت بفهمم ازت نگاه نمیکنم هنوز دختری یا نه مثل دیشب مامانت تو رو هم همونطوری میکنم
_وقتایی تنبیهت میکنم که بدون اجازه بری بیرون حتا برای نگاه کردن جنگل
بدون اجازه ی من به کسی پیام بدی یا زنگ بزنی
به حرفم گوش ندی
در این صورت ها تنبیه های 6 ساعته به فا//ک دادنت شروع میشه فهمیدی
+ ار..... اره ددی
_افرین پرنسس خوب به حرف ددی گوش میدی *یک بوسه ی اروم از پیشانیش خورد*
_ خب پرنسس من میخوام برم حموم تو هم میای یا نه
این رو حق انتخاب داری میتونی بگی نه
ولی اونجا همش یه حموم داره دلت که نمیخواد همینطوری کثیف باشی مگه نه *با صدای بم*
+ * جونگکوک داشت با حرفایی که میزد سعی کنه نظر مثبت ا.ت رو بگیره ولی حتا اگه نه میگفت راهی بلد بود که بیارتش حموم البته نه به زور*
+نه ددی من بعد تو میرم حموم
_ا.ت رو پایین گذاشتم و رفتم حموم داخل حموم بودم که حولم رو یادم رفت ا.ت رو صدا زدم که برام بیارتش
ویو ا.ت
پدرم صدام زد تا براش حوله ببرم مثل اینکه یادش رفته بود
رفتم داخل حموم خواستم حوله رو بدم که یک باره......
- ۸.۸k
- ۰۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط